straitenced circumst

stɹe͡itənst sɜɹkəmst


فارسی

1 عمومی:: بی‌نوایی‌، تنگی‌، تنگدستی‌، مضیقه‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code